چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

چه در دل من ...

نمی دونم از کدوم ستاره می بینی منو .... الهم عجل لولیک الفرج .....

عشق بی حادثه نیست...

بسم الله الرحمن الرحیم ...  

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ 

 کار ما شاید این است 

 که در افسون گل سرخ شناور باشیم ... 

 سلام ...  

خیلی وقت بود آپ نکرده بودم ... یعنی می خواستم بکنم ولی فرصت نمی شد ... البته هفته ی قبل اومدم نت ولی خب نشد !!! 

 اما... بالاخره این طلسم شکسته شد و ... 

 این هفته خیلی هفته ی عجیبی بود یعنی با همه ی هفته ها فرق می کرد ... حداقل واسه من ... کلی اتفاق واسم افتاد که هیچ کدومش دست خودم نبود حتی از دست دادن شغلم ...  

الانم واقعا درموندم که چی بگم اول خواستم یه متن از جایی کپی بزنم بزارم ...ولی دلم خواست بیشتر حرف بزنم ... یا حداقل از دل خودم بنویسم ... ولی بازم نمی فهمم از چی ؟؟؟  

دلم از این دنیا گرفته ... از آدماش... هر چند آدما فقط ترحم بلدن ... وای که چقدر حالم از ترحم بهم می خوره ... وقتی یکی مشکل داره به جای کمک کردن فقط می خوان حرف بزنن و همدردی کنن ولی گاهی سکوت از هر چیزی بهتره ... هر چند خودمم گاهی اینجوری میشم ... آدما تا وقتی جای همدیگه نباشن محاله بتونن هم و بفهمن ، هرچند بازم همین آدما وقتی یکی مشکل داره حتی حاضر نیستن یه لحظه خودشون و جای اون بذارن تا مبادا بهش دچار بشن !!!  

به قول دکتر شریعتی : خدایا به من بیاموز قبل از آنکه در مورد راه رفتن دیگران قضاوت کنم کمی با کفش هایش راه بروم ... 

 ما تا وقتی سختی که یکی میکشه رو نفهمیم ... نمی تونیم ادعا کنیم که درکش می کنیم ... مثه این می مونه که تا سرطان نداشته باشی نفهمی اونی که داره چه دردی می کشه ... خدایا من نمیگم دیگران درد یکی دیگر و بکشن تا بفهمن اون چی میکشه نه !!! من فقط میگم اگه نمی فهمید ... ادعای فهمیدن و هم نکنید کسی که داره درد میکشه رو نصیحت نکنید ... وقتی حسرت چیزی رو دلشه اینقدر به رخش نکشید ... گاهی ما فقط می خوایم اثبات کنیم که هستیم ولی فقط بودن کافی نیست ... اگه هستی باید بری ، هر چند همیشه رفتن راه رسیدن نیست ...  

ولی ... باید رفت ... خدایا منم میرم اینقدر میرم که به تو برسم ... تنهای تنها ... میام تا به تو برسم تا دیگه تنها نباشم ... فکر نکنم راه زیادی باشه ... دستامو بگیر ... من بدون تو از پرواز می ترسم ... از تاریکی ... از تنهایی ... من نه از درد می ترسم نه از غصه ، نه از نگاه آدما... من از نبود تو می ترسم ...  

من حکمت تو رو نمیدونم ولی شکی ندارم هر کاری می کنی دلیل محکمی براش داری... تو هر کسی رو واسه یه راه خاصی انتخاب می کنی ... راه همه ی ما با هم فرق داره ... فقط تصمیم نهایی با خود ماست ... راه منم این بود که تو واسم انتخاب کردی ... چه کسی ام به اندازه ی تو صلاح منو می خواد ؟!!!  

دلم می خواد شاد باشم بخندم ولی نمی تونم ؟!!! من هنوز از دنیا هیچی نمی دونم ... من هنوز معنی بعضی واژه ها رو نفهمیدم ... من هنوز به نیمه ی راهی که دیگران میرنم نرسیدم ... 

 کمکم کن مثه همیشه ...  

 

 به من مومن نگو... 

 وقتی که حتی واسه یه لحظه هم عاشق نبودم ... 

 به من که این همه از رستگاری 

 فقط دم می زدم .... عاشق نبودم  

یه عمری از دلم ترسیدمو باز .... 

 دم آخر منو دیوونه کرده ...  

حالا می ترسم این دیوونه حالی ،  

یه روز از من جدا شه برنگرده ...  

                                           یه روز از من جداشه برنگرده ...  

 خیلی خوشحالم که انتخابم کردی،اینوصادقانه و با تمام وجودم میگم ... کاش همه مثه تو صادق بودن و روراست حرفشون و می گفتن ...  

من دنبال دلیل نمی گردم ، دنبال مقصرم نیستم ... فقط فقط دنبال حقیقتم و مطمئنم پیداش می کنم ... منو ببخش اگه بنده ی خوبی برات نبودم ... 

 عشق بی حادثه نیست من خیانت کردم ... 

 اگه یادم باشی زود بر می گردم  

ای خدایی که برام تو شبا فانوسی 

 هول میشم وقتی تو منو می بوسی ... 

 هول میشم وقتی تو منو می بوسی ... . 

..... کار ما شاید این است  

که میان گل نیلوفر و قرن 

 پی آواز حقیقت بدویم ...  

تا آپ بعدی که وقتش بدجور نامعلومه ...به خدا سپردمتون ...